نگهداری کردن. مشفقانه مراقبت کردن: مراعات دهقان کن از بهر خویش. سعدی. غم جمله خوردر هوای یکی مراعات صد کن برای یکی. سعدی. فقرا و تنگدستان را مراعات کن. (مجالس سعدی). ، رعایت جانب و خاطر کسی کردن. ملاحظۀ حال او کردن. پروای دیگران داشتن. در حق کسی توجه و عنایت داشتن: دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی در کار من قدم ننهادی به پایمردی. خاقانی. نگویم مراعات مردم مکن کرم پیشه با مردم گم مکن. سعدی. ، ملاحظه کردن. پروا کردن: اما دوستی بود ما را که برجای فرودآمدند و در دنبال ما نیامدند و مراعات کردند. (تاریخ بیهقی ص 597)
نگهداری کردن. مشفقانه مراقبت کردن: مراعات دهقان کن از بهر خویش. سعدی. غم جمله خوردر هوای یکی مراعات صد کن برای یکی. سعدی. فقرا و تنگدستان را مراعات کن. (مجالس سعدی). ، رعایت جانب و خاطر کسی کردن. ملاحظۀ حال او کردن. پروای دیگران داشتن. در حق کسی توجه و عنایت داشتن: دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی در کار من قدم ننهادی به پایمردی. خاقانی. نگویم مراعات مردم مکن کرم پیشه با مردم گم مکن. سعدی. ، ملاحظه کردن. پروا کردن: اما دوستی بود ما را که برجای فرودآمدند و در دنبال ما نیامدند و مراعات کردند. (تاریخ بیهقی ص 597)