جدول جو
جدول جو

معنی مراعات شدن - جستجوی لغت در جدول جو

مراعات شدن
رعایت شدن، لحاظ شدن، مورد توجه قرار گرفتن، درنظر گرفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ گُ دَ)
نگهداری کردن. مشفقانه مراقبت کردن:
مراعات دهقان کن از بهر خویش.
سعدی.
غم جمله خوردر هوای یکی
مراعات صد کن برای یکی.
سعدی.
فقرا و تنگدستان را مراعات کن.
(مجالس سعدی).
، رعایت جانب و خاطر کسی کردن. ملاحظۀ حال او کردن. پروای دیگران داشتن. در حق کسی توجه و عنایت داشتن:
دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی
در کار من قدم ننهادی به پایمردی.
خاقانی.
نگویم مراعات مردم مکن
کرم پیشه با مردم گم مکن.
سعدی.
، ملاحظه کردن. پروا کردن: اما دوستی بود ما را که برجای فرودآمدند و در دنبال ما نیامدند و مراعات کردند. (تاریخ بیهقی ص 597)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مراعات کردن
تصویر مراعات کردن
رعایت یکدیگر کردن، توجه کردن مراقبت کردن، جانب چیزی نگهداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تنبیه شدن، توبیخ شدن، کیفر دیدن، عقوبت شدن، مکافات دیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پاس داشتن، نگاه داشتن، رعایت کردن، توجه کردن، لحاظ کردن، مراقبت کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد